English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5978 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diastereotopic group U گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ortho para director U هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
directors U هدایت کننده
director U هدایت کننده
guideway U شیار هدایت کننده
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
dredging ladder U هدایت کننده سطل
conducting staff U ستاد هدایت کننده
directors U هدایت کننده اتش
director U هدایت کننده اتش
directing staff U ستاد هدایت کننده
channelising island U سکوی هدایت کننده
meta director U هدایت کننده به موقعیت متا
orthohydrogen U هیدروژن ارتو
ortho position U محل ارتو
armstrong U سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
feeding group U گروه تغذیه کننده
leaving group U گروه ترک کننده
nucleofuge U گروه ترک کننده
user group U گروه استفاده کننده
deactivating group U گروه کم کننده فعالیت
orthonormal functions U توابع نرمال ارتو
para U پارا
paras U پارا
computer users group U گروه استفاده کننده کامپیوتر
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
coaxing U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
bridgehead positions U موقعیتهای دو سر پل
parahydrogen U هیدروژن پارا
pararaft U پارا رافت
para position U محل پارا
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
cylinder baffles U صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
choir-screen U [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choire-enclosure U [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
deterministic U نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
rocketeer U هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
adventure game U بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes U گروه بیشمار گروه
horde U گروه بیشمار گروه
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
navigator U هدایت گر
guidance U هدایت
leading U هدایت
lead U هدایت
leads U هدایت
total conductivity U هدایت کل
transduction U هدایت
navigators U هدایت گر
conduction U هدایت
conductance U هدایت
steerage U هدایت
direction U هدایت
electric conduction U هدایت الکتریسیته
admittance U هدایت فاهری
conduct U هدایت کردن
conductibility U قابلیت هدایت
directing U هدایت کردن
conductivity U قابلیت هدایت
conveys U هدایت کردن
conductible U قابل هدایت
steering U هدایت کردن
conductivity U ضریب هدایت
conduction velocity U سرعت هدایت
conductive U قابل هدایت
convect U هدایت کردن
electron conduction U هدایت الکترون
directs U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
superconductivity U فوق هدایت
guided U هدایت کردن
guide U هدایت کردن
conductance U میزان هدایت
conning tower U برج هدایت
rede U هدایت کردن
conduct of fire U هدایت تیراندازی
enlightened U هدایت شده
commutate U هدایت وتغییر
guides U هدایت کردن
directed U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
conducts U هدایت کردن
undirected U هدایت نشده
conducted U هدایت کردن
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
afferent conduction U هدایت اورانی
managements U هدایت یا سازماندهی
fire direction U هدایت اتش
steerable U هدایت کردنی
conduction U هدایت گرم
conduction U هدایت تنظیم
joysticks U سکان هدایت
template U ریل هدایت
templates U ریل هدایت
hydraulic conductivity U هدایت ابی
joystick U سکان هدایت
management U هدایت یا سازماندهی
ionic conduction U هدایت یونی
afferent transmission U هدایت اورانی
operating stand U اطاق هدایت
heat conduction U هدایت حرارتی
heat conductivity U هدایت حرارتی
guide way U مسیر هدایت
leading marks U نشانههای هدایت
leading line U خط هدایت هواپیما
stream line U خط هدایت جریان
dirigible U قابل هدایت
navigates U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
canalization U هدایت در مسیر
navigate U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
image line U هدایت تصویر
convey U هدایت کردن
avigation U فن هدایت هواپیما
bus bar line U سیم هدایت
cons U هدایت کردن
direction U هدایت رهبری
conveying U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
con U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
susceptance U مقدار هدایت کور
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
traffics U تجارت هدایت شده
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
direction center U مرکز هدایت عملیات
input of current U تغذیه و هدایت جریان
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
conducts U هدایت کردن بردن
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
trafficked U تجارت هدایت شده
vectored thrust U تراست هدایت شونده
director U برج هدایت تیر
vectored U تراست هدایت شونده
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
current carring U انتقال یا هدایت جریان
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
steered wheel U چرخ هدایت شده
trafficking U تجارت هدایت شده
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
directors U برج هدایت تیر
fire direction U هدایت کردن اتش
conduct grade U درجه هدایت یک ماده
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
1rhodamine
4express, overexpression
1terminal
1تاندانسیو
1پرو سویت یعنی چه؟ در مقاله ای از آل احمد آمده درباره صادق هدایت
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com